معنی (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی, معنی (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی, معنی (zf) lاjmjd، kclxd، mاfsتi flاjmj، kmqud, معنی اصطلاح (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی, معادل (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی, (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی چی میشه؟, (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی یعنی چی؟, (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی synonym, (طب) کانونی، مرکزی، وابسته بکانون، موضعی definition,